الهه اينشوشيناك

   
 
 
 
 
 

 

کوروش آزادی بخش

درود بر شما دوستان خوبم . ممنون از توجه تان به من و نوشته هایم . از اینکه می بینم شما دوستان خوبم چه قدر به این شاه هخامنشی علاقه دارید بسیار بسیار خوشحالم و تصمیم دارم مطالب بیشتری در این باره بنویسم

باشد که شما دوستان خوبم مرا یاری دهید و اما یک نکته کوچک . به دلیل مشغله بسیار من نمی توانم زود به زود وبلاگم را به روز کنم ولی سعی می کنم که هر شنبه مطالب جدید بنویسم . و اینک ادامه ماجرا :

در قسمت قبل تا آنجا خواندیم که کوروش به دنیا آمد و حالا چگونه شد که او قدرت چهار گوشه را به دست گرفت

ظهور کوروش را نیمه قرن ششم ق . م باید از معجزات حوادت تاریخ , حداقل برای بقای نژاد آریایی شمرد . در این سالها , دو حکومت بسیار مقتدر و قوی و در عین حال ثروتمند در آسیای صغیر و دشتهای غربی ایران وجود داشت که یکی دولت لیدی و دیگری دولت بابل بود

اتحاد آریایی

حدود نیم قرن قبل از آن , یکی از شاهان دلیر کشور کوچک ماد , هووَخشَترَ که از ترکتازی و تجاوزات مالی و مرزی دولت عظیم آشور واقع در حدود موصل و کرکوک به تنگ آمده بود با لشگری ساحشور ولی کم تعداد به نینوا پایتخت عظیم عظیم هفت حصار بندی آشور حمله برد و اتفاقا جنگ را برد و نینوا « شهر خون آشام » طعمه آتش شد و دولت آشور بکلی از صفحه روزگار محو گردید و نام نینوا فقط برای ضبط در تاریخ باقی ماند . اما دولت ماد هنوز ضعیف تر از آن بود که بتواند حواشی فرات و دجله را تا سواحل سیحون و از ارس تا دریای کنگ را تحت یک حکومت قرار دهد .

به سوی مرغزارهای بهشت

بدتر از آن اینکه دولت دیگری در مغرب ایران وجود داشت که بابل بود و با از بین رفتن دولت آشور , این دولت بیشتر جان گرفت . مملکتی که پایتخت آن در زمان خودش نظیر نداشت . دیواری که 300 پا ارتفاع و 75 پا عرض آن بود , آن را محافظت می کرده . مردم این شهر غرق در عیش و عشرت بودند و در مردم فحشا مقدس بوده تا حدی که کاهنان بابلی در معابد خویش بجای راز و نیاز با خدایشان به فحشا می پرداختند

ایران باستان ص 381

پایتخت قارون

کمی دور تر کشور لیدی بود , سرزمینی که ثروت پادشاه مقتدرش کِرزوس که باید او را قارون روزگار خودش نام برد همه سواحل غربی آسیای صغیر و جزایر دریای اژه ومدیترانه و حتی شهرهای یونان را برده و بنده خود ساخته بود . ثروت و خزانه کرزوس کار را به آنجا کشیده بود که کاهن معبد دِلف به نفع او از خدایان الهام می گرفت . یکی از معابد رومیان قدیم . که خدای آن دلف نام داشت . زائرین به این معبد می رفتند و به مدت سه روز تمام به نیایش می نشستند.:آنتنی و کلوپاتر:.

در چنین موقعیتی بود که کوروش قیام کرد . او متوجه بود که پادشاه خودکامه و و جابر ماد نخواهد توانست سرزمین را اتحاد بخشد , نخست به فکر تسخیر ماد افتاد و در سال 555 ق . م بود که همدان سقوط کرد . کوروش توانست با اتحاد طوائف پارس و ماد و مکران و پارت وحد آریایی را پدید آورد . این وحدت به او این قدرت را بخشید که به فکرتسخیر سارد افتد و برای انجام این منظور قبل از آنکه اتحاد میان سارد و بابل پیش آید به نواحی غربی تاخت و تا بابل خواست از خواب شهوت آلود برخیزد سارد در هم کوفته و کرزوس از تخت پادشاهی پایین آمد .

بابل

پس از آن نوبت بابل بود . بابل خطری بزرگ برای ایران محسوب می شد . علاوه بر این یک انگیزه دیگرنیز کوروش را به فتح بابل می انگیخت و آن ضلم و جوری بود که نام بُختُ نّصرَ در گوشها افکنده بود . پادشاهی که قلاب زنجیر را به زبان یکی از مخالفین خود کوفت و او را چون سگ به پایه تخت خود بست ! حاکمی که با دست خود با خنجر مطلا و مرصع چشمان پادشاه فلسطین را از کاسه بیرون کشید و معبد سلیمان را آتش زد و دستور داد زیباترین اسرای یهود را اعم از دختر و پسر برگزیدند و زبان و چشم آنها را بریدند و بیرون کشیدند و احشا آنها را بدر آوردند و زنده زنده پوست از تن آنان کندند و سپس آنها را به دار آویختند

روایت آلبرشاندور

روحانیون بابل اعلامه ای صادر کردند که طی ان گفته بودند : نبونید .. خیالهای بد کرد و در پرستش مردوک رحم آورد و در جستجوس پادشاهی عادل شد , و آن پادشه را که انشان طلبید کسی جز تو کوروش نیستی

پس از صدور بیانیه روحانیون کوروش اعلامیه معروف خود را که باید اولین اعلامیه معروف خود را منتشر کرد

بدین طریق کوروش توانست با ایجاد مرکزیت و قدرت نژاد آریایی را از ظلم و ستم برهاند

کوروش علاوه بر مقام حکومت و سلطنتی خود یک جنبه اخلاقی و روحانی نیز یافته است که در میان همه حکمرانان عالم منحصر به فرد است و آن موهبتی خدائی است که کمتر نصیب اهل سیاست می شود . کوروش سرمشق اخلاق و نمونه یک انسان آزاد و نماینده یک حقیقت روحانی و خدایی یعنی وسیله نجات بندگانش از بردگی و اسارت بود.

 اهورا نگهدارتان و

اينشوشيناک همراهتان

 

 

 

 

 
 

 

   

 

 

 
 

 

به نام مزدا

درود بر شما دوستان خوبم

تصميم گرفتم که در مورد پادشاه هخامنشی کوروش کبیر بیشتر بنویسم البته همه اینها بستگی به نظر شما عزیزان دارد که علاقه ای به این موضوع داشته باشید یا خیر. البته این را هم بگویم که اطلاعات این حقیر بسیار ناچیز بوده و مختص به یکی دو کتابی است که در باره این شخصیت جذاب خوانده ام و از شما عزیزان می خواهم که مرا در این راه یاری کنید . در ابتدا مطلبی در مورد کودکی کوروش می گذارم تا اگر مورد توجه شما قرار گرفت این امر را ادامه دهم . پس مرا از نظرات خودتان بی نصیب نگذارید

در رابطه با کودکی این مرد بزرگ افسانه ها و داستانهایی وجود دارد که همه آنها به یک نکته اشاره می کنند و آن هم بزرگ شدن کوروش توسط ماده سگی بوده و همین فسانه را هم برای زرتشت داریم که می گویند زرتشت را پس از آنکه زاده شد به لانه گرگ افکندند . بهمن و سروش پرهیزگار میش کریشه رابه سوراخ گرگ بردند و او تمام روز نرم نرم به بچه شیر داد . این دو موجود که همیشه با هم درنزاع هستند در کنار هم باعث نجات زرتشت شدند . از آن روز به بعد میش را گوسفند خواندند که به معنی گاو مقدس است .

پژوهشی در اساطیر ایران , مهرداد بهار

یکی از این داستان ها به این صورت است که هرودوت نقل کننده داستان کوروش را به کوهستان برند و چوپانی او را میابد و به منزلگاه خویش می برد . همسرش در داغ بچه از دست رفته خویش که چند روز بیشتر عمر نکرده می سوخته طفل را در آغوش می گیرد و شیر می دهد . جالب آنکه هرودوت این زن را به نام اسپاگو یاد کرده که معنی لغوی این کلمه ماده سگ می باشد .

بسیاری از قهرمانان تاریخ داستان ولادت غیر عادی دارند . چون مردم عوام در آن زمان به افسانه پردازی علاقه وافر داشتند . اما واقعی ترین این داستان ها به این صورت می باشد که کوروش در طفولیت مورد بی لطفی پدر بزرگ خویش قرار می گیرد طوری که آن پیر مرد از گفته های نجامان و رمالان شنیده بوده کوروش در آینده او را از تخت سلطنت پایین می کشد و او هم برای جلو گیری از این فاجعه دختر و نوه اش را از خویش می راند و دخترش در جنگل در کلبه ای زندگی می کرده . روزی بسیار بیمار می شود به طوری که به مدت دو روز نمی تواند پسر خویش را شیر بدهد و ماده گرگی به کلبه آن ها می آید و طفل را شیر می دهد .

همان طور که می بینید در این مورد افسانه های زیادی پرداخت شده است در در مورد آنها مبالغه هایی هم صورت گرفته اما از قدیم گفتند تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها .

اما جریان واقعی از این قرار است که :توسط بخت نصر از یهود دخترانی به اسارت برده شده اند برخی را به مشرق فرستاند و یکی از آنها به ازدواج شاه در آمد به اسم دینارد . او برای لهراسب پسری به دنیا آورد به نام کوروش .

کتاب مروج الذهب

 

 

این هم تصویری از نیم رخ کوروش کبیر در تخت جمشید

اهوار نگهدارتان و

اينشوشيناک همراهتان

 

 

 

 

 
 

 

سخت ترین عذابهای اهورا بر شما باد

تا دیشب باور نداشتم . می شنیدم ولی قبول نداشتم . تا دیشب وقتی رادیوهای خارجی خبر از نرسیدن کمکهای مردمی به بمی ها می دادند با خودم می گفتم باشد به این شوری ها هم نیست اما امروز همه چیز بر من ثابت شد . وقتی که پدرم با ناراحتی تعریف می کرد که همراه برادرش برای خرید برنج به مغازه ای معروف در شهرمان رفتند و دو لنگه برنج خریداری کردند وقتی که به خانه می رسند آنها را به خانم خانه واگذار می کنن و در چند لحظه بعد زن عمویم از آشپزخانه خارج شده و تکه کاغذی در دست دارد که بر روی آن این چند جمله با خطی کج و معوج که نشان بر گذشت سالها بر نویسنده دارد مواجح می شوند

بردارم و یا خواهر سلام عرض می کنم . این دنیا و زمانه به هیچ کس رحم نکرده تا به تو رحم کند . ولی زیاد هم نارحت نباش چون این شتری است که در خانه همه ما می خوابد . تو هم امیدوار باش و به امید آینده زندگی کن که ملت ایران پیش شما هستند

واقعا نمی دانم چه بگویم . قضاوت را به عهده خودتان می گذارم

 

 
     

 
 
 
 

 

 

درود بر شما عزیزان

 

کاخ بزرگ شوش را داریوش اول پیش از ساختن آپادانا در تخت جمشید بنا کرد . از آنجا که تخت جمشید پایتختی دینی بوده منطقی می نموده است که یک مرکز سیاسی هم پیش بینی شود .کاخ برازنده داریوش در شوش دور تا دور یک حیاط بر روی یک گورستان کهن عیلامی ساخته شده بود . کتیبه ای که از آنجا به دست آمده گزارش جالبی از ساختمان این کاخ به دست می دهد . این کتیبه که می توان تقریبا یک قرارداد ساختمانی( پیمانکاری ) نامید احتمالا راهنمای با ارزشی برای فنونی ست که در ساختمان های مشابه در تخت جمشید و سایر مراکز هخامنشی به کار رفته است . وقتی قدرت و ثروت امپراطوری هخامنشی به سرعت رو به فزونی یافت . داریوش کار ایجاد یک شهر آیینی ویژه را در تخت جمشید آغاز کرد . تاسیس چنین مرکز بزرگ قدرت زمینی به صورت شهر مینوی اساطیری ساخته شده بود و جای موثری برای دعا و نیایش فراهم آورده و امنیت و رفاه را به همه اقوام این امپراطوری هدیه کرد . از این رو شاید با پیروی از نقشه های کوروش , داریوش در حوالی سالهای 516 تا 518 ق.م ساخت بناهای عظیم تخت جمشید را آغاز کرد . هنگامی که اسکندر در سال 330 ق.م آن را ویران ساخت هنوز کاملا به اتمام نرسیده بود . تحقیقات نشان می دهد که ساختمان های انتهایی نیمه تمام است .

و در آخر داریوش هم برای خود مقبره ای طرح کرد که این مقبره در دل کوه قرار داشت و این عمل نشان می دهد که پادشاهان ایران کوه را مظهر قدرت و پایداری می دانستند . مقبره داریوش در دالانی بسیار طویل بنا شده است که سر در این دالان چهار ستون قرار دارد و در قسمت بالایی آن حجاریهایی حاکی از سربازان هخامنشی است و در قسمت تحتانی تصاویری از صحنه های جنگ حجاری شده است .

دخمه ها و مقبره ها پس از گذشت ایام تغییرات فراوانی کردند ولی زمانی که داریوش آرامگاه خود را در نقس رستم نزدیک تخت جمشید در سینه کوه حجاری می کرد طول ستونهای ورودی دخمه دلالت بر طویلی آن داشته است

مقبره داريوش

محل زندگی داريوش

 

 


 
 
 
 

 

 

و اما مزار کوروش کبیر . اون طوری که در کتاب اطلاعات معماری کهن و تاریخ معماری نوشته شده

پی اول ان بنا از قد آدمی بلندتر بوده . حالا ممکنه که بعد از گذشت ایام این پی زیر خاک رفته باشه و از ارتفاعش کم شده باشه

مثل اهارم مصر . نمی دونم شایدم این طوری نباشه

فعلا

اهورا نگهدارتان و

اینشوشیناک همراهتان

 

 


 
 
 
 

آرامگاه کوروش کبير

 

شهنشاه کوروش کبیر

مقارن سال 560 ق.م دو دولت نیرومند آریای ماد و پار با هم متحد شدند و بدین ترتیب امپراطوری ایران تشکیل شد . این وقتی بود که کوروش کبیر نخستین شاه هخامنشی پدربزرگش را که بر مادها پادشاهی داشت از تخت به زیر افکند . به دست این مردان خارق العاده , یعنی کوروش و داریوش اول , سراسر آسیا تسخیر شد و ایران به نخستین امپراطوری بزرگ جهان بدل گشت و 320 سال دوام یافت . از نیل تا جیحون و از دریای اژه تا رود کنگ عصر نوینی آغاز شده و ثبات بی سابقه ای ایجاد گردیده بود , حکومت مقتدر بر پا شد و شبکه ارتباطی کارآمدی تجارت را تشویق می کرد و ثروت هنگفتی پدید آورده بود

کوروش به عنوان نخستین نمایش قدرت به ساختن مجموعه کاخها و معابد پاسارگاد در استان جنوبی فارس پرداخت . در کتیبه ای نصب شده بر ستونس بلند خود را شاه هخامنشی خواند . این نخستین کانون امپراطوری , معرف سبک معماری هخامنشی ست و منشاء آن را به خوبی آشکار می سازد . در پاسارگاد کوروش را در بنایی با سقف شیبدار به خاک سپردند .

مزار کوروش دارای 6 پله است که رو به بالا از ارتفاعشان کاسته می شود . پیداست که حتی برای نخستین شاه هخامنشی نیز , کوه و شکل نمادین آن به اندازه بین النهرین اهمیت داشته است . ابعاد مقبره در مقایسه با بناهای بعدی هخامنشی متناسب تر است . ولی مقیاس واقعی آن را زمانی می توان در یافت که در نظر بگیریم پایین ترین پله یا پی آن بلندتر از قامت آدمی بوده است . این بنا را پیش از مرگ کوروش در سال 529 قبل از میلاد ساخته بودند و هر چند او در جنگی در دوردستهای شمالی خاوری کشته شد , جسدش را برای دفن کردن به این مکان آوردند . علاوه بر این تنها بنای باقی مانده پاسارگاد اینک ویران است و مشکل می توان دریافت که شکل آن چگونه بوده است .

.. هشت بند یادرگاری از کوروش کبیر روحش شاد باد ..

اينک که به ياری مزدا تاج سلطنت ايران و بابل و کشورهای جهات اربعه را به سرگذاشته ام اعلام می کنم که تا روزی که زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من می دهد دين و آئين و رسوم ملتهائی که من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زير دستان من دين و آئين و رسوم ملتهائی که من پادشاه آنها هستم يا ملتهای ديگر را مورد تحقير قرار بدهند يا به آنها توهين نمايند

من از امروز که تاج سلطنت را بر سر نهاده ام تا روزی که زنده ام و مزدا توفيق سلطنت را به من ميدهدهرگز سلطنت خود را بر هيچ ملتی تحميل نخواهم کرد و هر ملتی آزاد است که سلطنت مرا بر خود قبول کند يا ننمايد و هرگاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند من برای سلطنت بر آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد

من تا روزی که پادشاه ايران هستم نخواهم گذاشت کسی به ديگری ظلم کند و اگر شخصی مظلوم واقع شد من حق وی را از ظالم خواهم گرفت وبه او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد

من تا روزی که پادشاه هستم نخواهم گذاشت مال غير منقول يا منقول ديگری را به زور يا به نحو ديگر بدون پرداخت بهای آن و جلب رضايت صاحب مال تصرف نمايد و من تا روزی که زنده هستم نخواهم گذاشت که شخصی ديگری را به بيگاری بگيرد و بدون پرداخت مزد وی را به کار وا دارد

من امروز اعلام می کنم که هر کسی آزاد است که هر دينی را که ميل دارد بپرستد و در هر نقطه که ميل دارد سکونت کند مشروط بر اينکه در آنجا حق کسی را غصب ننمايد و هر شغل را که ميل دارد پيش بگيرد و مال خود را به هر نحو که مايل است به مصرف برساند مشروط بر اينکه لطمه به حقوق ديگران نزند

من اعلام می کنم که هر کس مسئول اعمال خود می باشد و هيچ کس را نبايد به مناسبت تقصيری که يکی از خويشاوندانش کرده مجازات کرد و مجازات برادر گناهکار و بر عکس به کای ممنوع است و اگر يک فرد از خانواده يا طايفه ای مرتکب تقصير می شود فقط مقصر بايد مجازات گردد نه ديگران.

من تا روزی که به ياری مزدا زنده هستم و سلطنت می کنم نخواهم گذاشت که مردان و زنان به عنوان غلام و کنيز بفروشند و حکام و زير دستان من مکلف هستند که در حوزه حکومت و ماموريت خود مانع از فروش و خريد مردان و زنان بعنوان غلام و کنيز بشوند و رسم بردگی بايد به کلی ازجهان برافتد

از مزدا خواهانم که مرا در راه اجرای تعهداتی که نسبت به ملتهای ايران و بابل و ملتهای ممالک اربعه بر عهده گرفته ام موفق گرداند

این هشت بند در وبلاگ دوستان زیادی  نوشته شده است

در اینجا از این دوستان پوزش می طلبم

بدرود و در پناه اهورا

موضوع بعدی : شهنشاه داریوش اول

 

 


 
 
 
 

باز هم ارگ بم

 

درود بر شما عزیزان

همان طور که در اخبارهای رسیده از کرمان و بم نقل شده بود بم به تپه هایی از خاک تبدیل شده است و بسیاری از هموطنان ما داغ دار و یا مجروح می باشند

اما پایه های ارگ بم هنوز پا برجاست ؟ به راستی چه طور پی های این بنای بزرگ و عظیم بعد از گذشت سالها توانسته فشارهای زلزله را تحمل کند؟ اما ساختمان هایی که شاید نصف قدمت این بنا را نداشتند این طور فرو ریختند ؟

در سال 1804 ساخت شهر تازه بم در جنوب غربی شهر کهنه آغاز گردید و در اواخر قرن نوزدهم و در آغاز قرن بیستم این شهر رونق اقتصادی چشمگیری یافت و بناهای عمومی متعددی در آن برپا گردید . در حدود سال 1900 جمعیت شهر تقریبا 13000 نفر بود و آخرین مرکز بازرگانی آسیایی به شمار می رفت . رونق و ثروت بم به حدی بود که از لحاظ تعداد کاروان سراها و حجم امور بازرگانی , آن را هم تراز کرمان می دانستند

بم , این شهر کوچک بزرگتریم محل سکونت در گذشته بوده است . بافتی پیوسته دارد و در حاشیه جنوبی دشت لوط قرار دارد . در گذشته مرکز شهرستان بوده و تاریخی متنوع و پر از فراز و نشیب دارد . این شهر در کنار جاده ای قرار گرفته است که ایران غربی را به هندوستان و نیز استانهای فارس و کرمان را در باختران و استان سیستان را در خاور به هم مربوط می سازد . علاوه بر این بم از طریق جیرفت در جنوب با ساحل خلیج فارس ارتباط دارد . بم در دوران پیش از اسلام پی ریزی شده و رونق آن مربوط به قرن دهم میلادی است

در آن زمان بم یکی از پنج شهر مهم سرزمین کرمان بوده است .

ارگ بر روی بلندترین ارتفاعات طبیعی قرار دارد که در حدود 45 متر بلندتر از جلگه بم می باشد .در پای این ارگ خرده سفالهای دوران قدیم که باران آن ها را از ارگ به طرف پایین شسته دیده می شود . هیچ تردیدی نیست که ارگ فعلی به جای ارگ قدیم تر بنا شده است . در آن زمان باروی شهر دست کم چهار دروازه داشته است ( معنی کلمات برج و بارو این است که در زمام قدیم برای محافظت از شهرها دور آن ها را دیوارهای بلندی می کشیدند و در چهار گوشه یا پنچ گوشه آن برچ های عظیمی بنا می کردند و از آن محل مشغول دیده بانی می شدند و در آخر اینکه تعداد دروازه های هر شهر بسته به اهمیت آن شهر داشته است ) ممکن است تصور کرد که این شهر , حداقل یک کحور شرقی - غربی و یم محور شمالی - جنوبی داشته است و در اطراف آنها را دکانها وکارگاه ها جای گرفته بودند .

استحکامات بم یکی از مستحکم ترین برج و باروهای شهرهای قدیمی ایران است . این استحکامات مشتمل بر دیواری بلند و ستبر گلی و خندقی عمیق و وسیع و خشک است و در هر جبهه شش برج دارد .

می دانم در همه شما با خود می اندیشید که تا کنون کسی به فکر ارگ بم نبود ولی حالا که از بین رفته است همه به فکر بم افتادیم . درست است من حرف شما را قبول دارم ولی این ذات انسان است تا وقتی که چیزی را دارد قدر آن را نمی داند همین که آن را از دست داد به فکرش می افتد . به هر صورت این تاریخچه کوتاهی بود از بزرگ ترین بنای خشتی دنیا

به امید باز سازی این بنا

اهورا نگهدارتان و

اینشوشیناک همراهتان

مو ضوع بعدی آپديت من : آرامگاه کوروش در پاسارگاد

 

 


 
 
 
 

بم در تاريکی

 

درود بر همه شما دوستان خوبم

امشب , شبی است بسیار سخت برای عزیزان آریایی در کرمان

امشب من به یاد مرساد افتادم . یاد شبهایی که از ترس نمی توانستیم لحظه ای چشم بر هم بگذاریم . یاد زمانی که بمب های اعراب عراق بر سر ما می ریخت و تازه بعد از ویران شدن خانه ها بیرون می ریختیم تا بدانیم آیا دوباره عزیزی را از دست داده ایم یا نه

آیا پدربزرگ زنده است ؟ آیا محل کار پدرم هنوز پا برجاست ؟ آیا مادر که طبق دستور امام حق نداشت محل کارش را ترک کند هنوز زنده است

امشب وقتی اهل کرمان آشفته از این سو به آن سو می دویدند وقتی مادری گوشه آستین امداد گری را گرفته بود و خواهش می کرد که تنها دخترش را از زیر آوار بیرون بکشند و یا زخمی هایی که کنار خیابان ها در هوای سرد زمستان و سوز سرد بیابانی روی زمین در انتظار یاری امدادرسان بودند بی دریغ یاد زمان کودکی خودم افتادم . زمانی که من کودکی 4 ساله بودم ولی به خوبی صدای آژیر قرمز را تشخیص می دادم . می دانستم که الان باید به طرف زیر زمین بدوم

آن وقت رئیس جمهور , وزیر بهداشت و ..... می آیند و از مردم برای زلزله زدگان تقاضای کمک می کنند . چرا ؟ چرا هیچ وقت ما به فکر پیشگیری نیستیم ! همیشه بعد از اینکه اتفاقی رخ می دهد به قول خودشان بلای طبیعی , خشم الهی .... تازه یاد این می افتیم که هفتاد درصد خانه های بم از خشت بوده . من تمام فیلم هایی را که از این مصیبت وارده ضبط شده بود را دیدم . در تمام این خانه های خراب شده شاید ده در صد از آنها اسکلت فلزی داشتند که این بناها هم مقاوم نیستند . از بناهای جدید هم که مثلا باید طبق اصول ساخته می شدند چیزی نمانده بود

چرا در ژاپن 8 ریشتر زلزله به وقوع می پیوندد 1 نفر تلفات دارد ؟

مقامات بلند پایه و گرانقدر کشور زجه کودکی را که مادرش را می خواست شنیدند ؟ زجه زنی را که فرزندانش و همسرش را از دست داده بود شنیدند

هیچ وقت این صحنه را فراموش نمی کنم پسر بچه شش یا هفت ساله ای را کنار برادرش گذاشته بودند هر دو زیر آوار از بین رفته بودند

عزای عمومی هیچ دردی را از این بیچاره دوا نمی کند . کودکانی که به واسطه خشم طبیعت بی سرپرست شده اند به پرورشگاه ها منتقل می شوند و در حسرت محبت پدر و مادر بزرگ می شوند که آمار نشان داده بیشتر کودکانی که قربانی این طور مسائل هستند بزه کار شده و یا از ناراحتی های روانی رنج خواهند برد . چه کسی جوابگوی اشک این کودکان در فراق والدینشان می باشد ؟ هیچ کس . آقایان معمار و پیمانکار فقط به فکر پر کردن جیب خودشان هستند و از آجرهای باقیمانده از عملیات تخریب دوباره و سه باره استفاده می کنند . عرض پی های ساختمان را به اندازه ای می گیرند که چند تومانی بتوانند از آن ها بدست بیاورند 

این خیلی سخت است که شب همراه خانواده ات بخندی فیلم ببینی و با پدرت از روز صحبت کنی به مادرت در چیدن میز کمک کنی خواهر کوچک تر را در حل مسئله ریاضی کمک کنی و برای برادرت بازی کامپیوتری بخری ولی فردای آن روز همه را یکجا از دست بدی .

دیدن اینکه خانوادات زیر آوار مانده اند ولی تو نمی توانی کاری برای آنها انجام بدی صدای گریه خواهرت را بشنوی ولی نتوانی او را بیرون بکشی

بم امشب تاریک است و ارگ در غروب عظمت خودش را نمایش نداد

ببخشید اگر به کسی بی احترامی شد . باور کنید آن قدر ناراحتم که اشک در چشمانم حلقه بسته است . من تمام این احوالات را از نزدیک لمس کردام اما به نوعی دیگر

اهورا نگهدارتان

 

 
     


 

 

 
 

اوستا

 

اوستا

اوستا نام کتاب دینی ایرانیان زرتشتی می باشد

زند - پازند - غالبا اوستا را با واژه زند با هم می آورند یا اوستا زند می گویند , کلمه زند از آزنتی و به معنی گزارش و ترجمه است پازند مخفف پات زند است به معنی دوباره گزارش یا ترجمه مجدد . منظور از پازند آن بود که زند یعنی ترجمه پهلوی اوستا را به فارسی دری برگردانده و به خط اوستایی می نوشتند . زمان تالیف اوستا را از 6500 تا 600 قبل از میلاد گفته اند اما ظاهرا قول صحیح مربوط یه 2500 قبل از میلاد می باشد

نویسندگان یونانی اشاره می کنند که کتاب زرتشت در دومیلیون شعر به روئیتشان رسیده است . همچنین مطابق اخبار و روایات بسیار , از روزگاران باستان اوستا بر دوازده هزار پوست آهیخته گاو به آب زر نوشته بوده

در زمان ساسانیان کتاب عظیمی فراهم شد , به نام « دینکرد » که در واقع فرهنگ نامه ای بزرگ بود از همه علوم و فنون و هنرها و تاریخ و آثار ادبی هرچند پس از اسلام دینکرد نیز بارها از میان رفت و دگر بار تدوین و بازنویسی شد . در حال حاضر از نه کتاب این مجموعه , جلد اول و دوم و مقداری از کتاب سوم مفقود است و در کتاب هشتم دینکرد , خلاصه و فهرست مطالب بیست و یک نسک اوستا برای ما بجای مانده است

درود بر همه شما عزیزان

ممنون از اینکه هنوز هم به من سر می زنید . مطالبی را که در بالا خواندید برگرفته از کتاب .علم و زندگی بود

اهورا نگهدارتان و

اینشوشیناک همراهتان

 

 

 

 


   
  تمامی حقوق این صفحه متعلق به وبلاگ  .: مثل درخت در شب باران :. میباشد